«محمدحسین رزاق» کنشگر سیاسی، بلاگر و فعال رسانه ای ایرانی است که اکنون در زندان اوین محبوس است. او روز ششم اسفند ماه سال ۱۳۵۸در تهران به دنیا آمد. به گفته خودش و بنا به خاطرات پراکنده ای که از زندگی اش در توییتر نوشته است، پدرش یکی از بازاریان خوشنام تهران در صنف لوازم التحریر بود.
ورود او به سیاست ورزی همانند سایر متولدین سالهای آخر دهه 50 همزمان بود با نامزدی سید محمد خاتمی و شکل گیری موجی گسترده جنبش اصلاح طلبی آغاز شد.
وی که پس از دو برادر بزرگتر سومین فرزند خانواده و کوچک ترین پسر پدرش بود، از دوران کودکی و نوجوانی محل کسب و کار پدر و بازار و ساکنانش را به خوبی مشاهده کرده بود و خصایص آن را می شناخت.
آغاز فعالیت سیاسی
همزمان با ورود سید محمد خاتمی به صحنه و جدی شدن نامزدی اش در انتخابات محمد حسین رزاق هم بخشی از محل کسب و کار پدرش را به ستاد مستقل تبلیغات برای حمایت از «سید محمد خاتمی» تبدیل کرد. این در حالی بود که براساس شواهد و مطابق ادعاهای تشکل های سیاسی محافظه کار، اغلب بازاریان و اصناف از نامزد رقیب خاتمی در این انتخابات حمایت می کردند.
چه بسا همان ترکیب نواندیشی دینی که محصول فراگیری پندار و گفتار خاتمی و همراهان اصلاح طلبش بود باعث شد تا «حسین رزاق» طی سال های بعد همزمان با تحصیل در رشته «فیلمسازی» در دانشکده هنرهای زیبا به عنوان پژوهشگر آزاد در «حوزه علمیه تهران» هم فعالیت کند.
بعد از پیروزی خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ و روی کار آمدن دولت اصلاحات،تعدادی از حامیان و اعضای فعال ستاد های تبلیغاتی وی «حزب مشارکت ایران اسلامی» را تاسیس کردند که طبعا او هم به عضویت آن درآمد.
«محمد حسین رزاق» که معمولا در فضای سایبری و محافل سیاسی به نام «حسین رزاق» شناخته می شود دوران جوانی را همچون سایر هم نسلان خود در فضایی سرشار از شور و اشتیاق و محیطی آکنده از بیم و امید طی کرد. نتج از چالش ها و رهیافت های دولت خاتمی و هواداران و در تقابل با محافظه کاران سنتی شکل گرفته بود، سپری کرد. مثلا حادثه کوی دانشگاه تهران و دلشوره هایی که در خیابان امیرآباد موج می زد این جوان بیست ساله را نیز مانند سایر جوانان آن زمان به محل کوی و خیابان های اطرافش کشانید.
آن سال ها او هم مانند جوانانی که پس از پیروزی نامزدشان در انتخابات نگاهی امیدوارانه به آینده دوخته بودند و شور انگیز قدم بر می داشتند به سرعت وارد زندگی شد اما افسوس که ورود وی به بازار کار و فعالیت اقتصادی در سال ۱۳۷۹ با وفات پدر همزمان شد.
تحصیل، تلاش برای معاش و تثبیت در حوزه کاری مهمترین کوشش او در سال های نخست دهه ۸۰ بود گرچه همچون سایر شهروندان کنشگر که دلبسته اصلاحات بودند لحظه به لحظه این ایام را با دلشوره و ارزیابی حسرت ها و فرصت ها پشت سر گذاشتند. دلنگرانی برای صدها بحران سیاسی و اجتماعی که از بطن منازعات دو جناح متولد می شدند و چشم انداز آینده را مبهم می ساختند. سرانجام ریاست جمهوری «محمود احمدی نژاد» نقطه اعلام بن بست بود.
حضور در ستادهای میرحسین موسوی
«حسین رزاق» که به گفته خودش، شخصا شاهد معاشرت و رفاقت پدرش با پدر «میرحسین موسوی» در بازار تهران بوده است، همزمان با نامزدی «مهندس موسوی» و آغاز رقابت های دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بار دیگر تجربه سال ۷۶ را تکرار کرد. این بار اما در غیاب پدر، محل کسب و کار شخصی اش به ستاد تبلیغاتی مهندس موسوی تبدیل شد و یکی از شهروندان حامی او بود.
اعتراضات به اعلام نتایج انتخابات سال ۸۸ و حوادث پس از آن، پای حسین رزاق را هم به «زندان اوین» باز کرد و در اردیبهشت سال ۱۳۸۹ دستگیر شد. در طول این بازداشت چهار ماهه وی به بیماری نادر «گیلن باره» (نوعی حمله عصبی منتج به فلج کامل عضلانی) مبتلا شد و لاجرم با قید وثیقه به مرخصی درمانی اعزام شد. ده سال پس از این تاریخ او عکسی را در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد که وی را در وضعیت درمان بیماری و نشسته بر روی ویلچر نشان می داد. ناخوشی وضع جسمانی و طولانی شدن فرایند درمانی در کنار عوارض ناشی از آن موجب شد که مرخصی درمانی به آزادی متصل شود.
حضور فعال در شبکه های اجتماعی
دور دوم فعالیت های رسانه ای حسین رزاق در سال ۱۳۹۵ پس از مهاجرت معکوس وی رخ داد. وی که در این دوران چند سالی بیشتر با تکامل چهل سالگی فاصله نداشت ،حالا دیگر ازدواج کرده و صاحب فرزند شده بود، تصمیم گرفت تا به همراه همسر و پسر دو ساله اش از تهران به استان «مازندران» هجرت کند.
بازگشت وی به عرصه فعالیت رسانه ای این بار همزمان بود با فراگیری و اهمیت یافتن شبکه های اجتماعی، در معادلات سیاسی و جهت دهی به افکار عمومی که مولفه ای مهم در قدرت سیاسی به شمار می رود. چه بسا به همین دلیل و برخورداری از روحیه انزوا دوستی موجب شد تا او به صورت کامل روی آنها (شبکه های اجتماعی) متمرکز شود. همچنین حضور خلاقانه و مستمر در شبکه های اجتماعی زمینه راهیابی و ایفای نقش در رسانه های فارسی زبان را هم برایش مهیا کرد. اگرچه در طول این غیبت چندین ساله او موفق شده بود تا به صورت جسته و گریخته برخی مطالبش را در نشریات فرهنگی و سینمایی کشور منتشر کند.
راه آغاز این شروع مجدد برای او چندان هموار نبود، زیرا که به دنبال رشد تکنولوژی و امکان دسترسی آسان همگان به این شبکه ها عملا محیط آنها به نیابت از فضای حقیقی عرصه رقابت ها، منازعات و جدال های سیاسی همه تشکل های و افراد حاضر در حاکمیت و اپوزیسیون شده بود. حسین رزاق هم با هویت سبز در این اتمسفر ظاهر شد و رشد چشمگیر دنبال کننده و ارائه محتواهای جذاب در اکانت هایش موجب شد تا به سرعت میان همفکران و مخالفانش شناخته شود. اما چندین عامل مهم از جمله جدایی چند ساله از محافل سیاسی، سکونت در شهرستان و تمایل فردی و اصرار بر هویت شبکه ای موجب شد تا مخالفان و رقیبان بهانه ای گوناگونی برای تردید در صحت هویت حقیقی و مواضع سیاسی اش؛ به دست آورند. از سوی دیگر انتشار عکسی از وی که در مراسم افطاری در منزل صادق خرازی در کنار «سید مسعود خامنه ای» یکی از پسران رهبر ایران ایستاده بود این فضای تردید آلود را تشدید کرد.
توانمندی تحلیلی و ژورنالیستی در کنار نیاز مبرم به ابراز هویت از طریق رسانه های رسمی اندک اندک زمینه راهیابی او به رسانههای فارسیزبان و پیوستن به صف تولیدکنندگان محتواهای صوتی و تصویری در محیط سایبری را مهیا کرد.
اعتراض به سرکوب آبان ۹۸
نقطه اوج گیری این دوره از فعالیت های حسین رزاق در واکنش های او به سرکوب اعتراضات «آبان ماه ۹۸» شکل گرفت. وی که پس از سه سال فعالیت مستمر در شبکه های اجتماعی و تولیدات سایبری، بینندگان ثابت و شهرت مقبولی کسب کرده بود، تمام اکانت های خود در پیام رسان های پرطرفدار یعنی «تلگرام»، «اینستاگرام» و «توییتر» و «یوتیوب» را به انعکاس اعتراضات و افشاگری درباره سرکوب خشن معترضان و جان باختگان این اعتراضات اختصاص داد.
بروز بحران های پی درپی و افزایش نارضایتی های عمومی منجر به اعتراضات شهروندی محله ای و منطقه ای را شکل می داد و هریک از این اعتراضات واکنش فعالان در فضای مجازی را هم در دل خود داشت. دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ به اعتراضات اقتصادی اهالی بازار تهران رسید و یک سال بعد و در تابستان سال ۱۴۰۰ بحران کم آبی در استان خوزستان منجر به اعتراضات گسترده ای در این منطقه شد. سرکوب این اعتراضات به شکل سنگین و کم سابقه بار دیگر توجه افکار عمومی را به سوی اهالی این استان نفت خیز جنوبی جلب کرد. زیرا که سرکوب خونین و سنگین معترضان خوزستانی در آبان ماه 98 هم قابل توجه و تامل به شمار می رفت.
واکنش به اعتراضات آب سال ۱۴۰۰
تابستان ۱۴۰۰ حسین رزاق به هنگام بروز اعتراضات مردم خوزستان در اولین فرصت راهی آنجا شد. او که در آخرین روزهای تیرماه به عنوان «شهروند خبرنگار» به خوزستان سفر کرده بود سعی کرد تا وظیفه انعکاس اخبار و ارسال تصاویر و گزارشگری از حوادث و سرکوب های خشن را با کمک شبکه های اجتماعی و گفتگو با رسانه های معتبر فارسی زبان خارج از کشور، به دوش گرفته و به انجام رساند.
اگرچه بر اساس توییت ها و نوشته های خودش در فضای مجازی، روند پرونده سازی و احضار او به شعب مختلف دادگاه انقلاب و دادسرای فرهنگ و رسانه از آبان ماه سال ۱۳۹۸ شروع شده بود ولی پس از این سفر شدت و حدت یافت. به ویژه آنکه او در جریان دادرسی هیچ کدام از این پرونده حضور نیافته بود.
به نوشته او در توییتر پیش از این در بهمن ماه سال ۹۹ از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب و بعد از آن در شهریورماه ۱۴۰۰ از سوی شعبه ۱۰۶۰ دادسرای کارکنان دولت احضار شده بود.
علاوه بر اعتراضات اهالی خوزستان، انتخابات ریاست جمهوری هم در تابستان ۱۴۰۰ برگزار شد که طبعا نحوه برگزاری انتخابات و گزینش استصوابی نامزدها از سوی شورای نگهبان؛ نارضایتی همفکران رزاق را همچون ادوار گذشته به دنبال داشت. ولیکن این بار حسین رزاق از کرسی یک فعال سیاسی و رسانه ای یکی از مشوقان تحریم انتخابات بود و صدای اعتراضش به فرآیند غیر دموکراتیک آن در جامعه منعکس می شد.
اپلیکیشن کلاب هاوس همزمان با فراز و نشیب های انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ در بین ایرانیان و فعالان فضای مجازی شناخته و با اقبال فراوان مواجه شد. حسین رزاق هم از ابتدای ورود کلاب هاوس به ایران، یکی از فعالان حاضر در این محیط مجازی جدید بود و پس از مدتی با برگزاری اتاق های پرمخاطب و دعوت از چهره های سیاسی و گفتگو با آنان چهره ای کوشا از خود نشان داد. مثلا کلاب «میدان آزادی» که به همت او و چند تن دیگر از فعالان رسانه ای به صورت هفتگی برگزار می شد و بیشتر منعکس کننده نظرات و مواضع کنشگران و حامیان جنبش سبز بود با فشار سنگین نهادهای امنیتی و تماس های تهدید آمیز شان متوقف شد.
بازداشت و زندان
سرانجام ظهر روز چهاردهم آذرماه سال ۱۴۰۰ که همزمان با اوج اعتراضات مردم «اصفهان» به کم آبی هفت نفر از ماموران «وزارت اطلاعات» پس از تفتیش منزل و توقیف کلیه ابزارهای ارتباطی وی و خانواده اش، او را در مقابل چشمان فرزندش به شکل خشونت آمیزی بازداشت کردند. در ابتدای این بازداشت که ده روز طول کشید، بازداشت کنندگان او را از «آمل» به داره اطلاعات «ساری» منتقل کردند و به نوشته «علی مجتهدزاده» وکیل او، رزاق با تودیع وثیقه دو میلیارد تومانی آزاد شد.
بیستم شهریور ماه سال ۱۴۰۰ سعید دهقان یکی از وکیلان حامی حقوق بشر نوشت: «سه اتهام جدید به حسین رزاق تفهیم شد، اجتماع و تبانی علیه امنیت نظام به دلیل برگزاری اتاقهای کلابهاوس، تبلیغ علیه نظام به دلیل دفاع از بهاییان، نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی (بخوانید اذهان مقامات نظام) به دلیل توئيتهای حمایتی از سپیده رشنو و…»
یک سال پس از این رویداد، او زندانی شد. روز ۲۹ مرداد ۱۴۰۱ و پس از شروع موجی برای بازداشت فعالان سیاسی، او هم در حالی که به دفتر دادستان آمل احضار شده بود باردیگر توسط نیروهای وزارت اطلاعات و پس از ضرب و شتم شدید در خیابان دستگیر و بلافاصله به زندان اوین منتقل شد.
حکم شش سال و شش ماه سال زندان که به نوشته وب سایت «ایران وایر»از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب برای او صادر شده بود و پس از مدت کوتاهی«راهاندازی کلاب ساختارشکن میدان آزادی در کلابهاوس» به فهرست اتهامات قبلی او افزود، باعث شد تا حسین رزاق برای سپری کردن ایام محکومیت ساکن زندان اوین شود.
شاید بتوان گفت همین دوران چند ماهه حضور در زندان، سرآغاز سومین فصل فعالیت های اوست.
نخست در روزهای پایانی مهرماه سال ۱۴۰۱ خبرهایی مبنی بر محرومیت او از ملاقات حضوری و دستور به حذف اکانت اینستاگرام مخابره شد. به نوشته ایران وایر
آخرین پستهای اینستاگرام حسین رزاق مربوط به «گشت ارشاد» بود.
طی چند ماه اخیر اقامت او در زندان که به دنبال خیزش اعتراضی«زن زندگی آزادی» او نیز همراه سایر زندانیان سیاسی اوین در بیانیه های مختلفی درباره موضوعات روز حمایتش را از این اعتراضات اعلام کرد. همچنین دستگیری سید حسین رونقی و اعتصاب غذای پر سر و صدای وی موجب شد تا حسین رزاق در ۵۱ مین روز اعتصاب او با ارسال پیام صوتی از این همنام و همبندی اش حمایت کرده و درباره وضع جسمانی او در روزهای آغازین اعتصاب خشک هشدار داد.
موضع گیری از داخل زندان
حمایت از بیانیه مهندس موسوی که در واکنش به جنبش اعتراضی اخیر صادر شد ، آخرین موضع گیری علنی از داخل زندان است.
براساس گزارش های ارسالی حسین رزاق به همراه شش تن دیگر از زندانیان سیاسی یک روز پس از انتشار بیانیه مهندس موسوی با انتشار متنی در حمایت از او، بر لزوم پایبندی بر حق تعیین سرنوشت ملتها تاکید کردند. آنها همچنین تصریح کردهاند که از برگزاری همهپرسی آزاد و سالم برای تغییر یا تدوین قانون اساسی جدید، تشکیل مجلسی از نمایندگان واقعی ملت حمایت می کنند.
کمتر از ۱۵ روز پس از انتشار متن بیانیه این زندانیان ماموران زندان به اتاقی که حسین رزاق به همراه مصطفی تاجزاده ، سعید مدنی و محمدرضا جلایی پور در آن نگهداری می شوند حمله کرده و ضمن برخورد توهینآمیز، وسایل شخصی آنها را مورد تفتیش قرار دادند. پس از این اقدام ماموران زندان روز ششم اسفندماه وی را به همراه دکتر سعید مدنی به بند ۲۰۹ زندان اوین که بازداشتگاه و تحت کنترل وزارت اطلاعات است، منتقل کردند. به نوشته سایت های خبری انتقال این دو زندانی سیاسی به دنبال یورش نیروهای امنیتی به اتاق آنها در زندان صورت گرفت.
حسن رزاق چند روز بعد از بند ۲۰۹ به اتاق محل نگهداری اش در بند چهار زندان بازگشت و خبر داد که بازجویان قصد دارند تا اتهام جدیدی را به ایشان تفهیم کنند. وی فعلا در همین اتاق در زندان اوین سکونت دارد.
Back to top