مبارزه برای گرفتن حق حضور زنان ایرانی در استادیومهای فوتبال سالهاست که توسط مدافعان حقوق زنان و فعالان مدنی داخل کشور در جریان بوده است. همانگونه که در فیلم آفساید، محصول سال ۲۰۰۶ به کارگردانی جعفر پناهی به تصویر کشیده شد، مسئله تنها به برابری حقوق جنسیتی محدود نبوده و حس عمیق غرور ملی و عشق به ورزش و کشور را هم در بر میگیرد. در فیلم پناهی که بسیار هم مورد تجلیل قرار گرفت، گروهی از زنان هنگامی که سعی داشتند برای تماشای یک بازی مقدماتی جام جهانی، با گریم مردانه یواشکی وارد استادیوم شوند، گیر میافتند. در حالی که فیلم بر دیالوگ بین این زنان با ماموران محافظ استادیوم متمرکز است، پایان فیلم چالشهایی که کماکان زنان ایرانی با آن درگیرند را برجسته می کند. در پایانی تلخ و شیرین، تصاویری واقعی از جشن پیروزی ایرانیها پخش می شود. در حالی که این زنان از ورودشان به استادیوم جلوگیری شده، در اتوبوسی که دارد از استادیوم آنها را می برد به خبر پیروزی تیم ملی کشورشان گوش می کنند.
اما بالاخره خبر خوبی از راه رسید. در هجدهم مهرماه، مقامات ایرانی نهایتاً کوتاه آمدند و به زنان اجازه دادند تا برای نخستین بار بعد از روزهای اول انقلاب، برای تماشای یک بازی مهم فوتبال به استادیوم بیایند. برای تکمیل این پیروزی، تیم ملی ایران با نتیجه باورنکردنی ۱۴ گل در برابر تیم حریف به پیروزی رسید ــ شاید بواسطه انرژی مثبتی که از تصاویر زنانی که در استادیوم به جشن و تشویق مشغولند قابل لمس است ــ این قطعا ً روز خوبی برای ایرانیان بود.
مبارزه برای حقوق بشر در داخل ایران مسیری سخت و طولانی را طی کرده است. در بین ایرانیان خارج از کشور، تلاشهای واقعی برای حمایت از این آرمان، به جای آنکه بر پیشرفت معنادار سیاسی و ارتباط سازنده متمرکز باشد، در بسیاری از موارد به شاخصی برای ارزشگذاری و آزمونی برای سنجش ائیدولوژیک تقلیل یافته است. پیروزی ــ هر چند کوچک ــ که در تضمین حق ورود زنان به استادیومهای فوتبال به دست آمد، فرصتی است برای ارزیابی اتفاقات درستی که به این پیروزی انجامید و اینکه چگونه می توان از این تحولات کوچک برای تحقق تحولات بعدی الگو برداری کرد.
نسبت به سایر جنبشهای اجتماعی که برای تغییر رفتار حکومت ایران تلاش می کنند، این جنبش از آغاز بر پایهای بهتر برای موفقیت استوار شد، به این دلیل که پیشبرد آن توسط ایرانیان داخل کشور و برای آنها انجام شد. نیل به این هدف هزینه عظیمی در برداشت؛ علاوه بر تمام زنان هوادار فوتبال که در تلاش خود برای به دست آوردن حقوق برابر جرأت کردند که از دستورات مقامهای حکومت سرپیچی کنند و به این خاطر زندانی هم شدند، حد نهایت آن، قربانی شدن سحر خدایاری، معروف به دختر آبی بود. تلاشهای آنها توسط سازمانهای حقوق بشری و رسانههای برون مرزی که مبارزه این زنان برای حقوق برابر را بازتاب دادند تقویت شد. مجموع این تلاشها به اهرمی برای اعمال فشار افکار عمومی بر فیفا تبدیل شد. فیفا نیز به نوبه خود از وزن فدراسیون جهانی برای اعمال فشار بر مقامات ایران استفاده کرد تا این تغییر ایجاد شود.
البته فشار فیفا تنها به این خاطر موثر بود که ایران در این بازی یک سهمی داشت، یعنی به معنای واقعی کلمه امکان حضورش در بازیهای بینالمللی در گرو حل این مسئله بود. فرض کنید مثل بسیاری از تشکلها، شرکتها و حتی دولتهایی که هیچ ارتباطی با ایران ندارند و در نتیجه هیچ مشوقی هم برای مجاب کردن مقامات ایران به نرمش ندارند، رابطه فیفا هم بواسطه تحریمها با ایران قطع شده بود. در مورد ایران، طبق گفته مشهور جرج دبلیو بوش، آمریکا با اعمال تحریم، خود را از تاثیرگذاری بر داخل ایران محروم کرده است. و حالا، به بواسطه نظام تحریمهای یک جانبهای که توسط دولت ترامپ علیه ایران اعمال شده، آمریکا تضمین کرده که بخش اعظم سایر کشورهای جهان هم از تاثیرگذاری بر داخل ایران محروم شوند. در نتیجه، به جای آنکه بتوانند از موفقیت فیفا در تاثیرگذاری بر سیاستهای حکومت ایران الگو برداری کنند، مجموعههایی که مایلند تغییری در رفتار حکومت ایران ایجاد کنند تنها می توانند همان کاری را بکنند که دولت آمریکا می کند: یعنی صدور اولتیماتوم و طرح درخواستهای تخیلی، بدون ارائه مشوقی جز تهدید به اعمال مجازاتهای حتی شدیدتر، تهدیداتی که حکومت ایران تصمیم گرفته با آنها سر کند.
حالا تصور کنید که ایالات متحده به توافق هستهای با ایران پایبند مانده بود، شرکتهای آمریکایی حضوری تجاری در ایران داشتند، موسسات آموزشی دو کشور برای تسهیل ارتباطات آکادمیک می کوشیدند و دولتهای ایران و آمریکا در عرصههای علمی و پروژههای زیست محیطی با یکدیگر همکاری داشتند. اگر احتمالی بود که آن شرکتها، موسسات آموزشی و سایر نهادهای مشترک، همانند فیفا تهدید به قطع ارتباط کنند، در آن صورت ایران چیزی برای از دست دادن داشت. در عوض سیاست آمریکا در منزوی کردن ایران شرایطی ایجاد کرده که دولت ایران چیزی برای از دست دادن ندارد.
البته پیش از راهیابی زنان به استادیومها، پیروزیهای دیگری در حوزه حقوق بشر به دست آمد. سازمان نایاک از تعیین یک گزارشگر حقوق بشر در سال ۲۰۱۱ برای ایران حمایت کرد. این تلاش یک تفاوت فرخنده با انواع فعالیتهای حقوق بشری معمول که ما در ایالات متحده شاهد آن هستیم دارد، فعالیتهایی که بعضا ً در حد صدور بیانیههای محکومیت، ژستهای سمبولیک یا شعارهای تحریک آمیز محدود می شود، اقداماتی که بعید است در رهبری هیچ کشوری انگیزهای برای تغییر رفتار ایجاد کند. با تعیین گزارشکر ویژه حقوق بشر، سازمان ملل متحد یک مجرای ارتباطی مورد نیاز ایجاد کرد که مقامات ایرانی، بعد از سالها مقاومت، در نهایت آنرا پذیرفتند. هر چند به ندرت به آن اشاره می شود، اما تلاشهای گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل به پایان دادن به مجازات اعدام برای جرائم مواد مخدر کمک کرده و چون از این اتهام برای تسویه حسابهای سیاسی و سرکوب مخالفان هم استفاده میشد، عملا ً جان هزاران نفر را نجات داده است. اینها پیروزیهای کوچکی هستند که برای ایجاد تغییر به آنها نیاز است. تاثیر این اقدامات به مراتب بیشتر از بیانیههای ایدئولوژیک و محکومیتهای از راه دور احساس می شوند.
بهترین کاری که ما می توانیم به عنوان ایرانی ساکن خارج از کشور و مدافع توسعه اجتماعی در ایران انجام دهیم، تشویق و ترغیب برقراری گفتمان چند جانبه، دو جانبه، غیر رسمی و هر نوع دیالوگ ممکن با ایران است، تا فضاهایی واقعی برای گفتگو درباره حقوق بشر ایجاد شود همراه با نتایج واقعی، ورای ژستهای تو خالی. پایان دادن به انزوای اقتصادی ایران و ارتباط با این کشور موجب میشود که حکومت ایران در قبال عدم پاسداشت استانداردهای حقوق بشری، چیزی برای از دست دادن داشته باشد. این تحول اگر با اطلاع رسانی نسبت به موارد نقض حقوق بشر همراه باشد می تواند تلاشهای فعالانی که در درون کشور برای ارتقای حقوق بشر تلاش می کنند را تقویت کند. آنچه که ما نمیتوانیم انجام دهیم، مگر آنکه بخواهیم به جامعه مدنی ایران بیشتر لطمه بزنیم، مصادره به مطلوب تلاشها و جنبشهای مردم ایران است، و یا اینکه اجازه بدهیم دیگران برای مقاصد پنهان خود از این تلاشها سوء استفاده کنند.
به عنوان آمریکاییهای ایرانیتباری که مشتاق کمک به تسریع پیشرفت مدنی در ایران هستیم، ما باید اینجا در ایالات متحده از دولت آمریکا به خاطر اقداماتش حسابرسی کنیم. هرچند عدم وجود روابط دیپلماتیک رسمی بین ایالات متحده و ایران، تاثیر ما را از دهها هزار کیلومتر فاصله محدود می کند، اما ما می توانیم از دولت ایالات متحده بخواهیم تا با اقدامات سنجیده این امکان را برای ما فراهم کند که بتوانیم بخشی از تلاشهای مشروع برای متعهد کردن دولتها، از جمله دولت ایران، به استانداردهای جهانی باشیم.
برای آنکه ایرانیان بتوانند به حقوق بشری که حقشان است برسند، کارهای زیادی هست که باید انجام شود. به عنوان یک تشکل خارج از کشور، ما باید نسبت به آنهایی که داخل کشور کار واقعی را انجام می دهند، رویکردی راهبردی و توأم با شکیبایی اتخاذ کنیم. این دستاورد مهم زنان ایرانی به ما نشان داد که نه تنها در ایران راه پیشرفت وجود دارد، بلکه فداکاری صبورانه مردم ایران، همراه با حمایت متواضعانه خارج از کشور ــ در قبال طرح مطالبات حداکثری ــ میتواند تدریجا به شیرینترین پیروزیها منجر شود.